جدول جو
جدول جو

معنی یزدان وار - جستجوی لغت در جدول جو

یزدان وار(یَ دانْ)
مانند خدا. همچون یزدان در فضل و فیض:
اگر ذات تو یزدان وار فیض و فضل می راند
ضمیرم نیز نحل آسا شفای جان می افزاید.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یزدان مهر
تصویر یزدان مهر
(پسرانه)
خداوند خورشید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یزدان داد
تصویر یزدان داد
(دخترانه و پسرانه)
داده خداوند، نام دختر انوشیروان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یزدانیار
تصویر یزدانیار
(پسرانه)
آنکه خداوند یا و یاور اوست
فرهنگ نامهای ایرانی
مثل نادان ها، جاهلانه، چون نادانان: و اگر چه از علم بهرۀ تمام داشت نادان وار در آن خوضی می پیوست، (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
یزدان شناس. یزدان پرست. موحد. خداشناس:
زهی مظفر پیروزبخت روزافزون
زهی موحد پاکیزه دین یزدان دان.
فرخی.
و رجوع به یزدان شناس شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نام دختر خسرو اول انوشیروان به نوشتۀ ابن بلخی. (از یادداشت مؤلف) : مادرش فیروز جشنده خمرابخت بنت یزدان داد بنت انوشروان. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 25)
ابن شاپور سیستانی، یکی از دستیاران ابومنصور المعمری در گردکردن شاهنامۀ منثور ابومنصوری. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(یَ دانْ)
ابوبکر حسین بن علی یزدانیار ارموی (متوفی درسال 333 هجری قمری) از مشاهیر صوفیه بوده است ولی طریقۀ مخصوص بخود در تصوف داشته است و بعضی از مشایخ مانند شبلی و غیره منکر او بوده اند و او نیز بعضی از مشایخ عراق و سخنان آنان را انکار می کرده است. جامی در نفحات الانس پاره ای از سخنان او را نقل کرده است
لغت نامه دهخدا
(یَ فَ / فَ رر)
که فر یزدانی دارد. که فرۀ ایزدی دارد. که به فرۀ ایزدی به پادشاهی رسد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا